چشمم روشن.... حرفای جدید....
قراربودهفته بعد پست جدیدبذارم... اماباورکن نمی شه...آخه کل وقتم می ره واسه تو گل دختر...شباهم که مثل دورازجونم جسدمیوفتم وخوابم می بره.... حتی توخوابم می بینم که دارم کارای تورومی کنم مامانی....البته وظیفمه وهیچ گله ای هم ندارما....
ازهرچه بگذریم سخن حلماخوشتراست.... دختربابا تازگیا یادگرفته وقتی ناراحت می شه اخماشومی کنه توهم لباشو جمع می کنه وبایه حالت خوشگلی می گه: ای بابا.... نمی دونم ازکی یاازکجایادگرفته ولی الان اای باباشده تکیه کلام هممون حالا اینو می شه تحمل کرد ولی (نگام) (nogam) (همون نمی خوام ولی به زبون حلما) وقتی می گه روکجای دلم بذارمممم .....آخه بچه تواین سن نوگام گفتنش چیه؟؟؟؟؟؟ هرکاری روازش می خوایم انجام بده میگه نوگام...به همین راحتی.... هرروزم که یه کلمه جدیدمیگه وماکلی شاخامون درمیاد.... تمام هفته پیشومی گفت داداش ......بازاین هفته همش میگه اتون...(aton) همون نکن خودمون ...توی دایره ا لمعارفش می نوسم واسش که یادگاربمونه.... راستی فرداسالگردازدواجمونه... کلی برنامه دارم ....