مامان خسته...
مامان جونم الان ساعت 3شبه ومن شدیدخوابم میاد ... اگه غلط غلوط نوشتم ببخش.... فرداشب مهمونی تولد2سالگیته وازاونجاکه من بینهایت خوش شانسم که نع خواهردارم ونع خواهرشوهر مجبورم همه کاراموخودم بکنم .... هرچندکل مهمونامون 10نفرن ولی چون کارامون همه باهم شد خیلی خسته ام... خونمونوپنل وکاغذدیواری کردیم که تازه دیروز تموم شده کارنصابا... ومن امروزخونه تکونی داشتم... والانم دارم غذاهای فرداروآماده می کنم... ... همه می دونن من وقتی جوگیرشم تاسفره مهمونیموازشب قبل پهن میکنم که روزمهمونی زیادکارنداشته باشم البته شوخی ولی کلا اخلاقی دارم که کارامووبه خصوص غذاهاموبایییییدددخودم بپذم.... ژله رنگین کمانت حاظره... دسرموزوشکلاتم حاظره... او...
نویسنده :
مامان جونی
3:02